Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4119 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende? U تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Gibt es eine Ermäßigung für Kinder? U تخفیف برای بچه ها وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Vorverkauf? U تخفیف برای پیش فروش وجود دارد؟
Keine Regel ohne Ausnahme. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Auf 260 Einwohner kommt ein Arzt. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Gibt es Sonderangebote für diese Reise? U معامله باصرفه برای این سفر وجود دارد؟
Gibt es eine günstigere Variante? U ارزانترش وجود دارد؟
Es gibt ... U اینجا ... وجود دارد [دارند]
es besteht [ herrscht] Mangel an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
es mangelt an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
Gibt es einen Nachtzug? U قطار شبانه وجود دارد؟
Gibt es einen Schnellzug? U قطارویژه تندرو وجود دارد؟
Gibt es einen Direktzug? U یک قطار مستقیم وجود دارد؟
Gibt es einen früheren Zug? U یک قطار که زودتر برود وجود دارد؟
Seit wann besteht das Problem? U از چه زمانی این مشکل وجود دارد؟
Gibt es einen späteren Zug? U یک قطار که دیرتر برود وجود دارد؟
Wir ersuchen um eine Vorlaufzeit von mindestens zwei Wochen [damit wir] [für etwas] [vor etwas] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
Da steckt mehr dahinter. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
für ... Wochen ausleihen U برای ... هفته قرض گرفتن
Schönes-Wochenende-Ticket {n} U بلیط ارزان برای آخر هفته
Die Reservierung ist für Montag nächster Woche. U رزرو برای دوشنبه هفته آینده است.
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
Meine Schwester kam voriges Wochenende mit ihrem zahlreichen Nachwuchs zu Besuch. U هفته پیش خواهرم با فرزندان بیشمارش آمد برای دیدار.
Familienermäßigung {f} U تخفیف برای خانواده
Kinderermäßigung {f} U تخفیف برای بچه ها
Schauen Sie nächste Woche wieder rein, wenn es heißt Happy Hour . U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
Abonnementvorstellung {f} U برنامه هنری با بلیت تخفیف دار [برای مشترکان]
Es besteht kein Grund zur Besorgnis. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Es besteht kein Grund zur Sorge. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Barzahlungsskonto {m} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
Kassenskonto {n} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
Barzahlungsrabatt {m} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
Kassaskonto {n} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد] [اقتصاد]
Kein Wechselgeld. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Keine Rückgabe. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Kein Rückgeld. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Was habe ich denn davon? <idiom> U این چه سودی برای من دارد؟
Pickelgesicht {n} U عبارت زشت برای کسی که بدچور جوش روی صورتش دارد.
Egal was du sagst, er wird immer etwas auszusetzen haben [ etwas finden, um dagegen zu reden] . U فرقی نمی کند چه بگویی او [مرد] همیشه ایرادی برای گرفتن دارد.
Wenn die Symptome weiterhin auftreten, ärztlichen Rat einholen [einen Arzt zu Rate ziehen] . U اگر ظهورعلایم بیماری ادامه دارد برای مشاورت به پزشک مراجعه شود.
Stromsparen ist bei meinem Onkel eine fixe Idee. U در مورد صرفه جویی برق عموی من شپش درکلاه دارد. [خیلی مهم است برای او ]
Woche {f} U هفته
einmal in der Woche U یکبار در هفته
Wochentags <adv.> U روزهای هفته
Alltag {m} U روز هفته
eine Woche bangen Wartens U یک هفته انتظار با نگرانی
Montag {m} U دوشنبه [روز اول هفته]
Tage wurden zu Wochen. U روز هاتبدیل به هفته ها شدند.
mindestens viermal in der Woche U کم کمش چهار بار در هفته
Werktags <adj.> U روزهای کار هفته [دوشنبه تا شنبه]
Er entwich vorige Woche aus dem Gefängnis. U او [مرد] هفته پیش از زندان گریخت.
Karwoche {f} U هفته مقدس [قبل از عید پاک]
Vorige Woche wurde in mein Auto eingebrochen. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Vorige Woche haben sie in mein Auto eingebrochen. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Ich freue mich schon aufs Wochenende. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Wie viel pro Stunde [halben Tag,Tag, Woche] ? U ساعتی [نصف روز. روزانه. هفته ای] چقدر قیمتش است؟
Sie müssen das mindestens 2 Wochen im Voraus bekanntgeben [ankündigen] . U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Besänftigung {f} U تخفیف
Dämpfung {f} U تخفیف
Beschönigung {f} U تخفیف
Abschlag {m} U تخفیف
Diskont {m} U تخفیف
Abzug {m} U تخفیف
Nachlass {m} U تخفیف
Ermäßigung {f} U تخفیف
Wände haben Ohren <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
Diskontgeschäft {n} U معامله با تخفیف
abänderung {f} U تخفیف [ مجازات ]
Bankdiskont {m} U تخفیف بانکی
Mehrfachkartenermäßigung {f} U تخفیف بلیطهای گوناگون
Gott sei Dank, es ist Freitag! U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
trotz [Genitiv] [Dativ] <prep.> با وجود
Bestehen {n} U وجود
Dasein {n} U وجود
Existenz {f} U وجود
Existenzberechtigung {f} U حق وجود
Ich habe das Gefühl [so eine Ahnung] , dass es diesmals anders ist. U بدلم برات شده که این بار فرق دارد. [سخت گمان دارم که این بار فرق دارد.]
Könnt Ihr dieses Wochenende auf den Hund aufpassen? U آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
gegenwärtig sein U وجود داشتن
Faktum {n} U وجود مسلم
mit aller <adv.> U با [وجود] همه
Trotzdem U با این وجود
bei aller <adv.> U با [وجود] همه
da sein U وجود داشتن
aber <conj.> U با وجود این
wenngleich <conj.> U با وجود اینکه
Existenzphilosophie {f} U وجود گرایی
vorkommen U وجود داشتن
bestehen U وجود داشتن
obwohl <conj.> U با وجود اینکه
Existenzfrage {f} U مسئله وجود
obgleich <conj.> U با وجود اینکه
aber trotzdem U اما با وجود این
Deist {m} U قائل به وجود خدا
trotz alledem U با وجود همه [چیز]
trotz allem U با وجود همه [چیز]
Deismus {m} U اعتقاد به وجود خدا
drastisch kürzen U تخفیف زیاد دادن [قیمت راشکستن] [خیلی کم کردن چیزی]
an Geister glauben U به وجود ارواح عقیده داشتن
obschon <conj.> U با وجود اینکه [اصطلاح رسمی ]
seinen Warnungen zum Trotz U با وجود همه هشدارهای او [مرد]
Kein Anschluss unter dieser Nummer. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
nicht klüger sein als zuvor [vorher] <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
Es besteht keine Gefahr, dass sich das wiederholt. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Sosehr er sich auch bemühte, ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
Es besteht kein Anlass, etw. zu tun. U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
Ach, was soll's! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
Trinität {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Dreieinigkeit {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Dreifaltigkeit {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Ich glaube, daran besteht kein Zweifel. U من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
das Rad noch einmal erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
das Rad neu erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
30 Tage netto, bei Zahlung innerhalb 10 Tagen 3 Prozent Skonto U ۳۰ روز خالص و ۳ درصد تخفیف اگردر طی ۱۰ روز پرداخت شود
Ansteckbukett {n} U دسته گلی که برای زدن روی مچ دست تهیه میشود [برای جشن فارغ التحصیل از دبیرستان]
es kommt darauf an U بستگی دارد [به]
Er hat dienstfrei. U او مرخصی دارد.
Ist es möglich? U امکان دارد؟
Es gibt ein Problem mit meinem Zimmer. U اتاق من اشکال دارد.
es kommt drauf an U این بستگی دارد
Er neigt zu Erkältungen. U او تمایل به سرماخوردگی دارد.
je nachdem U این بستگی دارد
Wie weit? U چقدر فاصله [دارد] ؟
selten verwendet U بندرت کاربرد دارد
so weit es möglich ist U تا آنجایی که امکان دارد
kaum verwendet U بندرت کاربرد دارد
die Ausfuhr von ... ist prämienbegünstigt. U صدور ... جایزه دارد.
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
das bricht nicht ab <idiom> U همینطور ادامه دارد [موضوعی]
etwas mangelt Jemandem U کسی کمبودی چیزی را دارد
es hängt ganz davon ab U این کاملا بستگی دارد
Kostet das eine Gebühr? U جریمه دارد؟ [لغو رزرو]
Er behauptet, Sie zu kennen. U او [مرد] ادعا دارد او [زن] را بشناسد.
Er ist anderer Meinung. U نظر او [مرد] فرق دارد.
ein mir gewogener Mensch U کیسی که با من میانه خوبی دارد
Was ist mit ihm? U مگر او [مرد] چه عیبی دارد؟
es spukt [in dem Haus] U [این خانه] روح دارد
Das ist eine Spirale ohne Ende! این رشته سر دراز دارد.
Ein Würfel hat 6 Seiten. U یک مکعب ۶ تا وجح دارد. [ریاضی]
Flug und Unterkunft sind im Preis inbegriffen. U بها پرواز و مسکن را در بر دارد.
für mich allein U تنها برای من [برای من تنهایی]
Das Rad eiert ein wenig. U این چرخ کمی تاب دارد.
Ballkünstler {m} U کسی که بر توپ تسلط مطلق دارد
Bahnkörper {m} U ریل و سکویی که زیر آن قرار دارد
Es ist fraglich, ob ... U این جای بحث دارد که آیا ...
Bluthund {m} U سگ شکاری که شامه بسیار تیزی دارد
Dover liegt im Süden Englands. U دور در جنوب انگلیس قرار دارد.
Ich bin zwar sein Vater, aber ... U واقعیت دارد که من پدرش هستم اما ...
Da kommt noch mehr. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Das Zimmer ist muffig. U اتاق بوی ناگرفته پوسیده دارد.
Da kommt noch etwas. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Was ist mit ihm? U این چه ناراحتی دارد؟ [اصطلاح روزمره]
Jimmy Carter ist an Krebs erkrankt. U جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
dediziert <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص] [رایانه شناسی]
nur <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
ausgenommen <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
Dieses Buch verdient eine sorgfältige Lektüre. U این کتاب شایستگی خواندن با دقت را دارد.
Mein Schreibtisch steht am Fenster. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
Ein unüberschaubarer Personenkreis hat Zugriff auf die Daten. U گروه بیحسابی از افراد دسترسی به داده ها دارد.
außer <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
Einmalpasswort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Einmalkennwort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Im internationalen Vergleich ist Deutschland führend. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
Es ist eigenartig und doch wahr. U این عجیب است و در عین حال واقعیت دارد.
Wie jedes Kind verfügt sie nur über einen begrenzten Wortschatz. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Briefkastenfirma {f} U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
Der Erfolg hat viele Väter, der Misserfolg ist immer ein Waisenkind. U موفقیت چندین پدر دارد شکست همیشه یتیم است.
Da muss ich etwas weiter ausholen. U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Albino {m} U زال [کسی که از آغاز تولد پوست و موی سفید دارد]
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Das ist jetzt schon das dritte Jahr in Folge, dass [wo] die Fluggesellschaft rote Zahlen schreibt. U این سومین سال پی در پی است که شرکت هواپیمایی کسری در حسابش دارد.
der Heilige Gral U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
Wenn der Mond einen Hof hat, so bedeutet das Regen. U وقتی ماه هاله دارد این علامت باران آمدن است.
eigens [dafür] eingerichtet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
eigen <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
fest zugeordnet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Nach dem Essen zieht er sich gerne in sein Arbeitszimmer zurück. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
ein Ohrfeigengesicht haben U صورتی داشته باشد که آدم دوست دارد سیلی اش بزند [اصطلاح روزمره]
sich um etwas [Akkusativ] raufen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sich um etwas reißen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Unterwegs ist Fotografieren strengstens verboten, man befindet sich schließlich auf Militärgelände. U در بین راه عکس برداری شدیدا ممنوع است، چرا که آدم در محوطه نظامی حضور دارد.
Jemanden für etwas besonders empfänglich [anfällig] machen U کسی را برای چیزی مستعد کردن [زمینه چیزی را برای کسی مهیاساختن ]
Die Hauptstraße geht halbrechts [schräg rechts] weiter. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
Aber-Nazi {m} U کسی که ادعا دارد نازی نیست [اما در دلایلش و رفتارش نازی است]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Es wird Abend. <idiom> U هوا دارد تاریک می شود [شب می شود] . [اصطلاح]
per U برای هر
pro U برای هر
für [ Akkusativ] <prep.> U برای
für U برای هر
fernerhin <adv.> U برای آینده
deswegen <conj.> U برای اینکه
für die Zukunft U برای آینده
künftig <adv.> U برای آینده
um zu ... U برای [اینکه]
Recent search history Forum search
1حروف الفبا و نشانه ها
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
1zwar
1Stalking-Methoden
2Arschloch
1Chia-Samen چه معنایی دارد ؟
1برای رشد به درون خود نفوذ و سفر کنید
1برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
2براى همه شما!
2فعل کجای جمله قرارمیگیرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com